مقاله کوتاه: اثر فناوري اطلاعات بر سازمان و مديريت: مرزهاي معنا، خيال و واقعيت!
اثر فناوري اطلاعات بر سازمان و مديريت: مرزهاي معنا، خيال و واقعيت!
نوشته ي ابوالقاسم بيات
دانشجوي کارشناسي ارشد مديريت فناوري اطلاعات
خلاصه: فناوري اطلاعات، بستر انتقال صورتهاي گوناگوني از واقعيت است. فروريختن مرزهاي خيال و واقعيت بواسطه آن، باعث تحول عميق در دنياي پيراموني ما، در جامعه و سازمان شده است. نوشته حاضر ضمن بیان گوشه اي از تحولات مفهومي در حوزه فناوري اطلاعات، اثر آن را بر سازمان و مديريت بررسي مي نمايد.
دانلود فایل کامل این مقاله کوتاه: اثر فناوري اطلاعات بر سازمان و مديريت: مرزهاي معنا، خيال و واقعيت!
بخشی از مطلب به شرح زیر است:
….
فناوري اطلاعات از دیدگاه مهندسي، بر ابزار انتقال پيام از فرستنده به گيرنده اطلاق می شود. علاوه بر آن، فناوري اطلاعات از منظر معنا و سمنتيک نیز مورد توجه است. اطلاعات، پیامی است که از فرستنده به گيرنده ارسال ميشود تا مفهوم مشخصي را القا کند. مشکل از همينجا آغاز ميشود. آيا IT، واقعيت را بدون دستکاري در ساختار و مفهوم آن منتقل ميکند...
مخابرهي صورتهاي گوناگوني از واقعيت، با قرائتها و برداشتهاي متفاوتي از سوي گيرندهي خبر همراه است. اين دگرگوني و فروريختن مرزهاي خيال و واقعيت، باعث تحول عميق در دنياي پيراموني ما، در جامعه و سازمان ميگردد. اگر توليد، نشر و و بازنشر اين همه «واقعيتهاي مجازي» يا «قرائتهاي گونهگون از واقعيت» توسط کاربران بيشمار IT را در نظر بگيريم، ابعاد مسئله را بهتر درک خواهيم نمود. ....
اين واقعيتهاي متعدد، مترادف آن است که بگوييم آدمي به کمک IT، توانايي خلق جهانهاي گوناگون را به دست آورده است. اين امر علاوه بر جنبههاي مثبت آن اثرات منفي قابل ملاحظهاي هم بر شهروندان IT خواهد داشت. درگيري بيش از حد آدمي با وب، ممکن است او را در مديريتِ فهم و پردازش واقعيتهاي مختلف، دچار پريشاني و استيصال کند يا درک «کاناليزه شده» اش از واقعيت، او را به يک «زندگي مجازي» معتاد نمايد.
از اين رو بايد گفت، فناوري اطلاعات، همانقدر که از واقعيت پرده بر ميدارد، در مقابل، به دلايلي پيچيده و بنيادي بر آن پرده ميافکند.
اين ناهمگوني بين واقعيت و خيال، ممکن است نحوهي بودن ما را نيز دچار اعوجاج و دگرگوني نمايد.
کارل ويک، معتقد است که فناوري اطلاعات، برداشتهاي مدرنيستي از تئوري سازمان را به چالش کشيده است. او فناوري اطلاعات را در مرز مفهوم «پيچيدگي فني» وود وارد و مفهوم «غيرتکراري بودن» کار از نگاه پرو قرار داده و رويدادهاي احتمالي، مستمر و انتزاعي را از پيامدهاي آن برميشمارد (هچ، 1386).
در تأييد اين ادعا بايد گفت خصلت احتمالي بودن، جهانشمولي، سرعت و فراگيري کاربران فناوري اطلاعات، کنترلپذيري آن توسط سازمانها و حتي دولتها را غيرممکن ساخته است. اين آزادي بيحد و حصر و کنترلناپذيري اغواگرانه، باعث رخدادهايي ميشود که ميتواند در زمان بسيار کوتاهي، جهاني را مبهوت خود سازد. ...
مستمر بودن فناوري به اين معناست که اين فناوريها، به موازات مواجهه با مشکلات جديد، امکانات جديدي خلق ميکنند. امري که خود منجر به گستردهتر شدن دامنهي تأثير فناوري در زندگي اجتماعي و فردي ميشود. از سوي ديگر اين پيچيدگي روزافزون در فناوريهاي جديد برخلاف خط توليد در عصر صنعتي، فرايندهاي کاري را بيش از پيش انتزاعي و غيرقابل رؤيت ساخته است، که تنها به مدد مدلهاي شناختي قابل درک هستند. استفاده از همين مدلهاي شناختي، خود باعث سردرگمي و درک ناصحيح و نيز تفسيرهاي متضاد ميشود.
کارل ويک در همين باره ميگويد: «فناوريهاي جديد، فناوريهاي موازياند که مستلزم نوعي فناوري در ذهن و نوعي فناوري فيزيکي هستند که هر يک بر ديگري اثر ميگذارد. اين فناوريهاي موازي، جنبهي هنري و رمزگونهاي دارند که پيامد فرايندهاي نامرئي آن هستند» (هچ، 1386).
بر مبناي نظر کارل ويک شايد بتوان گفت که در پشت صحنهي فناوري اطلاعات، فرايندهاي ناشناختهاي رخ ميدهد که تجزيهي مدل ذهني آنها، ممکن است منجربه پيامدهاي بيشمار و البته غيرقابل درکي شود. امري که شايد منجر به تولد يک نگاه جديد و مجموعهاي از تعاملات نو شود بدون آنکه شخصي، قصد آن را داشته باشد.
از منظر سازماني اين رويکردهاي جديد ذهني و عيني به فناوري اطلاعات، زمينهساز تغييرات شگرف خواهد شد. يعني هم سبب بهبود اثربخشي و کارايي سازمانها شود و هم بواسطه فناوري اطلاعات باعث تغييراتي در ظاهر و باطن افراد و سازمان ايجاد شود. تعريفهاي جديد از ارزش و دانش در سازمانها يا "تغيير فرهنگ سازماني"، مؤيد همين اثرگذاريهاي IT است.
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۵/۰۲ساعت 23:2  توسط بیات
|